صندلی پران Ejecting seat قسمت دوم
یک راه برای فهمیدن آن وجود داشت. مارتین بیکر تعدادی ابزار ساخت که با آنها میشد فشار وارد بر فردی که بهصورت عمودی به بالا پرتاب-صندلی پران– میشد را اندازه گرفت. او سپس میتوانست شتاب و میزان افزایش گرانش را اندازه بگیرد و بفهمد که احساس این فشارها بر روی انسان چگونه است. نخستین ابزار شامل یک سهپایهی فلزی ۴٫۸ متری با یک جفت ریل هدایتکنندهی صندلی میشد که به یکی از پایهها متصل بود. صندلی با لولههای تلسکوپی هدایت میشد و از کارتریجهای انفجاری انرژی میگرفت.
آزمایشها با مانکن ۹۱ کیلوگرمی خوب جواب داده بود. بااینحال چیزی که واقعا نیاز بود، آزمون بر روی یک انسان بود. فردی به نام برنارد لینچ (Barnard Lynch) این کار را انجام داد. لینچ بعدها هم در نقش خلبان آزمایشی و در حقیقت موش آزمایشگاهی، از ۳۰ هواپیمای دیگر ایجکت(صندلی پران) کرد. بیشتر این هواپیماها مدل گلاستر میتیور بودند.
برنارد لینچ در آزمایشهایی که بر روی زمین انجام شد، در دستگاه مخصوص(صندلی پران) قرار گرفت و بار نخست ۱۴۰ سانتیمتر به بالا پرتاب شد. در سه آزمایش بعدی، قدرت مادهی انفجاری بهتدریج افزایش یافت تا ارتفاع پرتاب به ۳ متر رسید. اینجا بود که او اعلام کرد فشار فیزیکی زیادی به او وارد شده است.
انفجار مهلک
لینچ در فشار گرانشی ۴g (چهار برابر گرانش زمین) در کمر خود احساس درد میکرد. بنابراین مارتین به مطالعهی ستون مهرهی انسان پرداخت. حتی برای فهمیدن محدودیتهای آن، در اتاق عمل، عمل باز ستون مهرهها را تماشا میکرد. در زندگینامهی او که خانم شرمن نوشته اینطور آمده که، منشی مارتین پس از دریافت قطعاتی از ستون مهرهی انسان که از طرف دوست جراح مارتین به دفتر او رسیده بوده شوک زده میشود.
نخستین صندلیهای پرتابشونده(صندلی پران) که خلبان را با کارتریجهای انفجاری پرتاب میکردند، اثر مخربی بر روی ستون مهرهها داشتند. صندلیهای مدرنتر، فارغ از بریتانیایی، آمریکایی یا روسی، نیروی عمودی g را به حدی که فقط بتواند خلبان را از برخورد با سکان عقبی خلبان برهاند کاهش میدادند. پس از آن، راکتها روشن میشدند و میتوانستند صندلی را تا ۶۰ متر یا بیشتر از هواپیما دور کنند.
البته همیشه هم اوضاع اینطور نبود. در سال ۲۰۰۳، یک ستوان سابق نیروی هوایی بریتانیا به نام کرگ پنرایس (Craig Penrice)، یک هواپیمای هاوکر هانتر (Hawker Haunter) متعلق به دههی ۱۹۵۰ را در نمایشگاه هوایی پورتروش (Portrush) ایرلند شمالی هدایت میکرد، به ناگهان در بالای سواحل ولز، سامانهی الکتریکی و موتور هواپیما از کار افتاد. برای بار دوم در دوران خلبانی، او مجبور به ایجکت شد. او واقعه را اینطور توصیف میکند: «انفجاری به غایت بزرگ و سهمگین رخ داد و من بزرگترین فشاری که در زندگی به کمرم وارد شده بود را احساس کردم. آنقدر زیاد که احساس کردم با یکتخته چوب به کمرم کوبیدهاند.» درنهایت یکمهرهی کمر او شکست و تکههای استخوان در نخاع او فرورفت. همین باعث شد که برای مدتی از کمر به پایین فلج شود. او می گوید که هنوز هم ازنظر فیزیکی آن آدم قبل نیست.
صندلی پرتابشوندهی هواپیمای هانتر که در سال ۱۹۵۶ ساختهشده بود، بهطور کامل از کارتریجهای انفجاری بهره میگرفت و فاقد راکت بود. این صندلی را خلبانها به شوخی “Bang Seat” یا صندلی بنگ مینامیدند . این صندلی در حقیقت با شلیک یک توپ کار میکند و باعث میشود که به دم هواپیمابرخورد نکنید. مدلهای جدید فشار کمتری وارد میکنند. چونکه انفجار آنها ضعیفتر است و خلبان پس از پرتاب به بیرون با نیروی راکت بهتدریج از هواپیما دور میشود.
زیر فشار
مورد دیگری که میتواند به خلبان آسیب برساند، جهت هواپیما و خلبان در هنگام ایجکت کردن است. در تابستان ۱۹۶۶، دیوید ایگلز (David Eagles) یک خلبان نیروی دریایی بر روی ناو هواپیمابر اچ ام اس ویکتوریوس (HMS-Victorious) بود. دماغهی هواپیمای بلک برن بوکانییر (Blackburn Buccaneer) او پس از جدا شدن از منجنیق پرتاب ناو، بهشدت بالا رفت و هواپیما از کنترل خارج شد. «صندلیهای پرتابشوندهی مدرن، قابلیت ایجکت در وضعیت اصطلاحا “صفر-صفر” را دارند. بدین معنی که میتوانند در ارتفاع صفر و سرعت صفر، پرتاب شوند. به بیان دیگر، حتی اگر هواپیمابر روی باند ایستاده باشد، سیستم ایجکت میتواند خلبان را بیرون پرتاب کند و به ارتفاع مناسب برای باز شدن چتر نجات برساند.»
اما پس از اینکه خلبان احساس میکند به مرگ نزدیک شده است و صندلی پرتابشونده را فعال میکند چه اتفاقی میافتد؟